چیلیک

اینجا همه چی درهمه !

چیلیک

اینجا همه چی درهمه !

قضاوت


یکی از راهبان صومعه ی اسکتا مرتکب خطای زشتی شد، وبرادران خردمند ترین  زاهدان را فرا خو اند ند تا درباره ی او داوری کند. راهب خردمند مایل نبود بیا ید، اما گروه برادران چنان اصرار داشتند، که سرانجام موافقت کرد. اما پیش از آن که جایگاه خود را ترک کند، سطلی را برداشت و در کف آن چند سوراخ ایجاد کرد. بعد آن را پر از ماسه کرد و به سمت صومعه راه افتاد. کشیش اعظم متوجه سطل شد و پرسید برای چه آن را آورده است.

زاهد گفت:آمده ام تا درباره ی دیگری داوری کنم. گناهان من همچون ماسه های درون این سطل پشت سرم روان اند.اما از آنجا که به پشت سرم نمی نگرم و نمی توانم گناهانم را ببینم، چگونه می توانم درباره ی دیگری داوری کنم.

راهبان بی درنگ تصمیم گرفتند جلسه ی محاکمه را ادامه ندهند.


                                                 از کتاب مکتوب اثر پا ئو لو کو ئلیو



                                                                           

سخنی زیبا از پائولو کوئیلو

 

انسان‌ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه مى‌روند. با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت. در سبد جلو، صفات نیک خود را مى‌گذاریم. در سبد پشتی ،عیب‌هاى خود را نگه مى‌داریم. به همین دلیل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نیک خودمان را مى‌بیند و عیوب همسفرى که جلوى ما حرکت مى‌کند. بدین گونه است که درباره خود بهتر از او داورى مى‌کنیم، غافل از آن که نفر پشت سرى ما هم به همین شیوه درباره ما مى‌اندیشد.